کرونا

ساخت وبلاگ

امروز صبح مجبور شدیم بریم بیرون کمی خرید کنیم .. نون و شیر و گوشت و اینا ... چون ماسک نداشتم (گیر نمیاد) دسته شالم رو گرفته بودم جلوی دهان و بینیم .. بعد یهو یادم اومد من کلاً عادت دارم معمولا دستگیره در آسانسور رو یا با آستین باز میکنم یا با دسته شالم!! یعنی این حجم از تمهیدات پیشگیری از خورونا خودمو کشته

 

دخترک خونه دوستشه ... شاپسر تازه رسیده خونه و زیر دوش داره آواز میخونه: باز هم مرغ سحرررررر بر سر منبر گــــــل دم به دم میخوااااااااااند شعر جان پرور گــــــــل باز از مسجد شهرررررررررر صوت قرآن آیـــــــــد با نسیم سحرررررررررری عطر ایمان آیـــــــد .. با عشق صداشو گوش میدم و غرق لذت میشم و با صدای بلند میگم الهی قررررررررربون صدات برم مااااااادررررررررری از همون زیر دوش داد میزنه خواهش میکنم

 

همسر جان اخبار جناب کرونا رو با دقت دنبال میکنه! من استاد میرزا بازی میکنم ... مرحله هشتاد و شش رو رد کردم .. همطاف بانو جان مرسی

دوستان قدیمی میدونن شعار من تو زندگی چیه .. آفررررررررین .. تف به ریا !! ولی میخوام بگم من خیلی باهوشم!! هرچند که تف به ریا ولی من باهوشم ...جدی میگما .. اینقدر کلمات رو سریع تشخیص میدم و مراحل رو پشت سر میذارم که خودم از هوش خویشتن خویش تعجب میکنم.. ای کاش اینقدر باهوش نبودم و بیشتر با این بازی سرگرم میشدم

 

دوستان خوبم .. شرمنده ام بگم که از این ببعد تا مدتی کامنتها رو بدون جواب تایید میکنم .. این کمردرد لعنتی امانم رو بریده .. نشستن پای لبتاب به مدت طولانی سخت شده برام .. شکر خدا کم هم که نمیتونم حرف بزنم که امیدوارم ببخشید به بزرگواری خودتون .. پیشاپیش عذرخواهی میکنم

 

گفتم یه پست بذارم اگه ده سال بعد کسی اومد وبلاگمو خوند بگه آخی این خانومه مال همون دوره ای بوده که کرونا از مردم عادی کلی تلفات گرفت اما از ما بهتران عین کنسرو رفتن تو قوطی که مصون بمونن ...

هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 11 فروردين 1399 ساعت: 5:06