دوقلوها .. و سایر قضایا !

ساخت وبلاگ

چند شب قبل همراه همسرجان برای خرید به هایپر استار خلیج فارس رفته بودیم . خرید ها رو که انجام دادیم رفتیم قسمت فودلند که شام بخوریم. یک لحظه سر میز روبرویی چشمم افتاد به دو آقاپسر حدوداً بیست و پنج ساله که دوقلو بودن و لباسهاشون هم عین همدیگه بود. چند لحظه بعد دیدم دو تا آقاپسر دیگه که اتفاقاً اونها هم دوقلو بودن اومدن و با دوقلوهای اولی دست دادن و خوش و بش کردن و نشستن سر همون میز .. قضیه برام جالب تر شد. دو سه دقیقه بعد یک جفت دوقلوی دیگه!! خسته تون نکنم، شاید ده دقیقه بعد حدود سی جفت دوقلو، یعنی حدود شصت نفر، که هرکدوم از جفتهای دوقلو لباسهای یک شکل پوشیده بودن سر دو تا میز بزرگ نشستن به خوش و بش کردن و گفتن و خندیدن. منظره ی خیلی جالبی بود .. نمیدونستم کدومشون رو تماشا کنم!! آخرش طاقت نیاوردم و رفتم کنار یکی از دخترخانمها و بعد از سلام و خوش و بش گفتم: راستش من امشب یکی از زیباترین صحنه های زندگیم رو اینجا دیدم .. خدا همه تون رو حفظ کنه ... ولی یه سوال برام پیش اومده ... البته این فضولی نیست ها، کنجکاویه!! من خیلی کنجکاو شدم که بدونم اینهمه دوقلو امشب اینجا چیکار میکنن؟!! از کجا همدیگه رو پیدا کردین؟ 

خنده زیبایی کرد و گفت: خوب ما یک انجمن داریم که اوائل ده دوازده نفر بودیم، اما به تدریج به اعضای این انجمن اضافه شده.

پرسیدم: چه جالب ... آیا در این انجمن فعالیت خاصّی رو دنبال میکنید یا صرفاً بخاطر تفریح و سرگرمی دور هم جمع میشین؟

گفت: نه کار خاصی نمیکنیم فقط دور هم جمع میشیم تا بیشتر با خصوصیات دوقلوها آشنا بشیم و در ضمن هر کدوم از دوقلو ها  هم که مایل بود میتونه با دوقلوی دیگه ازدواج کنه!

(اینجا یه لبخند معنی دار شیطنت آمیز زد که زیباییش رو دوچندان میکرد).

همونطور که به چهره ی قشنگش خیره شده بودم خندیدم و گفتم: ای کاش پسر دوقلو داشتم!!

ایشون هم باز خندید و گفت: من یک دقیقه از خواهرم بزرگترم هاااااااااا 

* یکی از خانمهای فامیل میگفت: زمانی که دخترم نوسواد بود، صفحه آگهی های روزنامه رو دادم دستش و گفتم: دخترم اینو بگیر ببین چقدر میتونی بخونی؟ توی یکی از آگهی ها نوشته بود: به یک مترجم با سابقه نیازمندیم .. دخترم اینطور خوند: به یک مِتر، جٌم ِ باسابقه نیازمندیم!!!! و در یک متن دیگه هم کلمه ی "امامان" رو با لحن سوالی اینطور خوند: اِ ؟؟مامان؟؟!!!!

*امروز یعنی 21 آذر ماه سال 96 ، وبلاگم ده ساله شد. به همین مناسبت این ترانه زیبا تقدیم به شما عزیزان.

هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 94 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 22:40