به سوی تو ....

ساخت وبلاگ

هردو مون سرما خوردیم .. من و همسرم ... اون داره بهتر میشه اما من حالم خیلی خوش نیست ... سرفه های خشک و کوفتگی بدن و سردرد ... روی دو تا مبل روبروی هم نشستیم ... هرکسی غرق در دنیای خودشه و سرش توی لب تاپ خودش ... دخترک امشب رفت تهران ... یه سفر چند روزه ... وقتی نیست چقدر جاش خالیه ... شوخی کردن هاش ... سر به سر گذاشتن هاش ... زیر لب زمرمه کردن هاش ... یه غمی ته دلم موج میزنه ... علی هم سرما خورده .. امروز زودتر از همیشه اومده خونه و تو اتاقش استراحت  میکنه ... یه لیوان آبجوش و عسل و آبلیمو دست منه .. یه لیوان دست همسرم .... علی با یه آهنگ قدیمی همنوایی میکنه .. صدای قشنگی داره پسرم ... اما هنوز صداش گرفته و گاه و بیگاه سرفه میکنه ... یه غمی ته دلم موج میزنه ... روزهاست ... پسرم همراه خواننده میخونه: یک دم از خیال من ... نمیروی ای غزال من ... دگر چه پرسی ز حال من ... صداش اوج میگیره ... تا هستم من .... سرفه میکنه ... اسیر کوی تو ام .. در آرزوی تو ام ... اگر تو را جویم .. حدیث دل گویم .. بگو کجایی .... یه غمی ته دلم موج میزنه ... ته دلم آشوبه ... و باز .. مثل همیشه .. موج میزنه ... موج میزنه ... و ته نشین میشه ... مثل همیشه ....

...............

به سوی تو ....

هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 119 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 22:40