دلخوشی ها کم نیست ...

ساخت وبلاگ

*چند شب قبل همراه همسرجان رفته بودیم بیرون .. من لباس معمولی پوشیده بودم .. نه سرد و نه گرم .. یهو ناغافل چنان سوز و سرمایی در گرفت که حس کردم وسط دشت سیبری گیر افتادیم و راه بجایی هم نداریم! به همسرجان گفتم بیا بریم توی این مغازه یه کمی گرم بشیم بعد بیاییم بیرون .. وارد مغازه شدیم به سه دقیقه نکشید که من شش تا از اینا خریدم و اومدیم بیرون!! یعنی در تمام عمرم اینقدر گرم نشده بودم

*به نظر شما چرا این جناب حکیم باشی، عصاش رو زمین نمیذاره، بعد بیمارش رو معاینه کنه؟

(عکس از دیوار خیابان .. سه راه مدبّر ، پشت ارگ کریمخانی)

*دمپایی رستم و کیف عیالش

*مهربانی هست، سیب هست، پرتقال هست، لیمو شیرین هست، بشقاب خوشگل هست، تازه اگه دقت بفرمایید خلال داندان هم هست

*عکس زیاد هست ولی سرعت اینترنت بسیار کند هست و من امروز کار زیاد هست و فرصت هم کم هست و اصلاً همینه که هست

هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 101 تاريخ : يکشنبه 22 بهمن 1396 ساعت: 14:59