آرزو بر جوانان .... عیبه یعنی؟

ساخت وبلاگ

من حتی اگه دو روز به آخر عمرم باقی مونده باشه، میرم درس میخونم .. پزشکی میخونم ... بعد دکتر میشم.. یه دکتر خوب و حاذق ... بعد یه جای شیک و با کلاس مطب میزنم ... یه مطب بزرگ و دلباز که پنجره زیاد داشته باشه .. با مبلهای چرم قهوه ای .. راحت و نرم ... سفارش میکنم به بیمارانم چای و نسکافه و کیک بدن ... بعد که ملت فهمیدن من دکتر شدم ... بعد که بیماران مثل مور و ملخ ریختن سرم و خانم منشی میانسال خوش اخلاق و خنده روی من بهشون وقت شش ماهه و یکساله داد ... وقتی بیمار وارد مطب شد و روی صندلی روبروی من نشست، یه چند ثانیه به چشمهاش خیره میشم، یه لبخند عمیق به روش میزنم ... و اولین سؤالی که ازش میکنم اینه: "حال دلت چطوره عزیزم؟" ... خانم و آقا هم برام فرقی نمیکنه .. همه برای من "عزیزم" هستن .. مثلاً دکترم ها ... دکتر محرمه .. از هرچی بگذریم یه عالمه پول ویزیت داره میده بهم ... پس "عزیزم" میشه دیگه ... وسط حرف خانم دکتر نپّرین .. آره خلاصه ... نه از خورد و خوراک و نحوه تغذیه اش میپرسم، نه از خواب شبانه و فعالیت روزانه اش ... نه از سابقه بیماریهای ارثی و ژنتیکی ش، نه از اوره و غوره و قند و کلسترولش ... فقط با لبخند و مهربونی ازش میپرسم "حال دلت چطوره عزیزم؟" ... به نظر من کسی که حال دلش خوب باشه، بیمار نیست .. یعنی اصلاً نمیشه بهش گفت "بیمار" .. کم لطفیه ... حتی اگه قندش رو شونصد باشه و کلسترولش رو دو هزار .. تشخیص من اینه ... با خانم دکتر هم بحث نکنید لطفاً.. با تشکّر..

........

اینم قشنگه .. با اینکه خیلی جاهاشو متوجه نمیشم چی میگه، ولی حال خوب کنه..

هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 119 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 1:10