تصمیمات کبری خانوم !

ساخت وبلاگ

سلام دوستان ... حالتون خوبه؟ امیدوارم که باشه. منم خوبم و سلام دارم خدمتتون!

عرضم خدمت شما که من هیچ سالی، عید نوروز که نزدیک میشه، هیچ تصمیم جدیدی برای سال جدید نمیگیرم! راستش اگه هر زمانی، هر تصمیمی به هر نوع تغییری در زندگیم بگیرم، از همون روز، بلکه همون ساعت شروع میکنم! منتظر سال جدید یا بخصوص اون "شنبه" ای که ظاهرا تو هیچ تقویمی پیدا نمیشه، نمی مونم .. درجا میزنم تو گوشش!!!  (اصطلاح مخصوص همسر جانه)!

ولی برام جالب بود که اواسط اسفند نود و شش، سه تا تصمیم یهویی با هم گرفتم و تقریباً این تصمیمات مصادف شد با سال نو ...

بقول دخترم امسال خیلی حوّل حالنا شدم و یه جورایی شدم بابای تحوّل !!

به نام خدا ...

تصمیم اول: اینکه به دیگران بیشتر کمک کنم، کمک از هر نوعش، چه به لحاظ مالی، چه به لحاظ فیزیکی، و چه همفکری و همدلی و مهربانی .. از همون روزی که تصمیم گرفتم، شروع کردم و خیلی هم از این بابت خوشحالم..

 

تصمیم دوم: بیشتر کتاب بخونم... برای این یکی هم منتظر شروع سال جدید نشدم، بعد از تموم کردن کتاب زیبای "دال ِ دوست داشتن" ، کتاب "رژ قرمز" سیامک گلشیری رو که نازنین دخترم برای تولدم خریده بود، شروع کردم و تقریبا هفت هشت روزه تمومش کردم .. با اینکه زیاد هم چنگی به دلم نزد اما نیمه کاره رهاش نکردم... مرسی خودم!!  الانم چند روزی میشه که کتاب اسکارلت رو شروع کردم و تقریبا دویست صفحه از هشتصد و پنجاه صفحه خوندم ... امروز عصر با همسرجان رفتیم پی سی سنتر (چقدر ما شیک میباشیم!!) که لب تاپش رو بده برای تعمیر، از کتابفروشی محمّدی خیابون ملاصدرا دو تا کتاب خریدم .. یکی داستانهای کوتاه جهان و دیگری گل صحرا .. اسکارلت رو که تموم کنم به حول و قوّه الهی میرم سراغ این دو تا ... فکر کنم اول گل صحرا رو شروع کنم چون خیلی دنبالش گشتم تا بالاخره امروز پیداش کردم.. در موردش خوندم ظاهراً کتاب جالبیه ... عکس نوشته های پشت جلدش رو براتون گذاشتم که خلاصه ای ازش دستتون بیاد ...

 

تصمیم سوم: بیشتر قدر خودم رو بدونم و به خودم بیشتر احترام بذارم و در جهت آسایش و آرامش خودم بیشتر تلاش کنم...(چقدر خودم خودم کردم!!) ... بخاطر اینکه کسی از دستم ناراحت یا دلخور نشه، خودم رو به زحمت نندازم و اذیت نکنم.. با نهایت احترامی که برای همه قائلم و دوستشون دارم، ولی اول سعی میکنم راحتی خودم و البته همسر و بچه هامو در نظر بگیرم .. شاید بشه بگی یه جورایی همون تمرین ِ "نه" گفتن باشه .. در ایام نوروز با حذف ِ شجاعانه(!) دید و بازدید عید، به این تصمیم جامه عمل پوشوندم .. هیچوقت از رفت و آمدهای از سر وظیفه و اجباری خوشم نیومده .. از امسال تحوّلی عظیم در این مسئله ایجاد نمودم!! تا آخر فروردین صبر میکنم و به گشت و گذار در طبیعت میپردازم، بعد سر فرصت و سر استراحت خدمت همه فامیل میرسم (خدمت رسیدن از نوع خوبش منظورمه ها!!)، هر کی هم خواست تشریف بیاره منزل ما، میگم قدمتون بر سر و بر چشم، منتها بعد از فروردین ... شانس بزرگی که آوردم این بود که همسر جان هم در این زمینه حمایتم کرد و هر کی زنگ زد و اجازه شرفیابی!! خواست، ایشون گفت: با عرض پوزش، ما امسال برنامه ای برای دید و بازدید نداریم... دمش هم گرم! خدا حمایتش کنه ایشالا که سبب آرامش دلم شد ... بقول شیرازی ها: خدا براش خوش بخواد ...

 

آخیییییش ... والا حتی نوشتن این مورد سومی هم کلی آرامش داد بهم!

 

ایشالا موفق باشم! حتی اگه ده درصد هم در این تصمیمات پیشرفت داشته باشم، باز از خودم راضی هستم، خدا هم ازم راضی باشه ایشالا !

 

اینم خیلی شاده ..

هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 81 تاريخ : شنبه 31 فروردين 1398 ساعت: 21:46