دیوانه جان ... دیوانه جان ... دیوانه جان ...

ساخت وبلاگ

بعضی از نوشته های این وبلاگ عمومیه .. بعضیاش هم مثل همین پست، شخصی .. شخصی ها رو برای این مینویسم که ثبتشون  کنم ... شما به بزرگواری خودتون ببخشید دیگه!

 

این ترانه زیبا رو تقدیم میکنم به عشق زندگیم، همسر مهربونم ...

این روزها خیلی همو اذیت میکنیم .. خیلیا ... یعنی یه اذیت من میگم، یه اذیت شما میشنوین! من مطمئنم یه روزی یا من با کارام کاری میکنم که قلبش وایسه (دور از جون عزیزش) ، یا اون با کاراش کاری میکنه که قلب من وایسه (ایشالا) ... همش هم از سر عشق و دوست داشتنه ها !! باور بفرمایید! یعنی دیووووووونه تر از ما خدا نیافریده .. اصلاً زنی که همسرشو اذیت نکنه که زن نیست.. مجسمه ست، تندیسه، یا نهایتش نقشی بر دیوار !!

این پست رو با همه عشقی که بهش دارم نوشتم و خیلی برام عزیزه ...

 

و شاعر چه میفرماید؟

میفرماید:

 

دیوانگی زین بیشتر ؟ زین بیشتر ، دیوانه جان
با ما ، سر دیوانگی داری اگر ، دیوانه جان


در اولین دیدار هم، بوی جنون آمد ز تو
وقتی نشستی اندکی نزدیک تر دیوانه جان


چون می نشستی پیش من، گفتم که: اینک خویشِ من
ای آشنا در چشم من، با یک نظر، دیوانه جان


گفتیم تا پایان بریم این عشق را با یک سفر
عشقی که هم آغاز شد با یک سفر دیوانه جان


کی داشته ست "اما" جنون؟ در کار خویش از چند و چون
قید سفر دیوانه جان ! قید حضر دیوانه جان


ما وصل را با واژه هایی تازه معنا می کنیم
روزی بیامیزیم اگر با یکدگر دیوانه جان


تا چاربند عقل را ویران کنی اینگونه شو
دیوانه خود، دیوانه دل، دیوانه سر، دیوانه جان


ای حاصل ضرب جنون در جان ِجانِ جانِ  من
دیوانه در دیوانگی،  دیوانه در دیوانه جان


هم عشق از آنسوی دگر، سوی جنونت می کشد
گیرم که عاقل هم شدی زین رهگذر، دیوانه جان


یا عقل را نابود کن، یا با جنون خود بمیر
در عشق هم یا با سپر، یا بر سپر دیوانه جان ...........

 

 

 

هوم، سوییت هوم !...
ما را در سایت هوم، سوییت هوم ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisima بازدید : 108 تاريخ : دوشنبه 28 بهمن 1398 ساعت: 0:11