من اگه حرف نزنم فوت میکنم!

سلام... ظهر دو تیکه کوچولو مرغ و یه تخم مرغ آب پز و یه سیب زمینی خوردیم. با یه تیکه نون سنگک برشته. با کمی خیارشور. فشار خون رو خیارشور بالا نمیبره؛ چیزای دیگه ای هم هست. شاپسر در راه برگشت از بندر عباسه. دیشب رفت دورش بگردم. امشب داره برمیگرده. نازگل خانوم هم سرما خورده. بمیرم الهی صداش در نمیاد. دکتر هم نمیره دردش به جونم. نیم ساعت قبل رفتم بقایای مرغ رو ریختم واسه گربه ها. وای یکیشون کوچولو بود و سفییییید. تو سیاهی شب چقدر خوشگل دیده میشد صورت نازش. راستی دیروز شیراز زلزله اومد. ساعت پنج عصر. امشب هم دوباره اومد. دیگه همینا دیگه ... گفتیم امروز رو ثبتش کنیم. آهان راستی... بافتنی جدیدم خیلی خوشگل شده. بقول سهیلا جان عین کنه چسبیدم بهش. یه ژاکت رنگارنگ واسه خودم... عکس میذارم ایشالا ... میبافم و فکر میکنم .. میبافم و فکر میکنم ... میبافم و فکرررررر میکنم... وای میل بافتنی تو سایت دیجی کالا قیمت کردم هفتاد هزار تومن. ولش کن با همون میل قدیمیا میبافم. هفتاد تومن هم میدم کاموا میخرم... وای کلاف شاینِت شده بیست و پنج هزار تومن... دیگه همینا دیگه... آهان راستی ... غروب که باز زلزله اومد داشتم قیمه میذاشتم واسه نهار فردا ... وقتی زلزله تموم شد با خودم فکر کردم چه کارها که شروع میکنیم بی اونکه بدونیم تا آخرش زندگی مجال میده یا نه ... این قیمه ای که داریم درست میکنیم اصلا قسمتمون میشه بخوریم یا نه؟ زندگی همینه .. قدر همدیگه رو بدونیم ... میدونیما ولی خوب بیشتر بدونیم ...آهان راستی .. یهو هوس نخودچی کشمش کردم همسرجان رفت بخره.. خدا حفظش کنه .. تازگیا وبلاگمو میخونه .. خوشحالم از این بابت ... لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم ... از این زبون بازیا خلاصه ... تازه اون ترانه آذری که گذاشته بودم رو دانلود کرده .. گفت قشنگه خیلی شاده، از کجا پیداش کردی؟ گفتم از سر کوچه! ... خندید .. جواب دادنم هم به آدمیزاد نبرده ... خدا صبرش بده از دست من ... دیگه همینا دیگه .. شبتون بخیر و خوشی ..

دردت به جونم ...